خب خب لعبت خانوم ميبينم زيادي ملا شدي ...برو بذار سر كوزه ابشو بخور .اشغال هر جايي اينده...توقبرستون هم ديدمت ..به اون نشون كه مانتويوشلوار مشكي تنت بودبا عينك افتابي مشكي ويه دست گل مشكي هم دست دخترت بود ..از خودت خيلي خوشگلتره ميدونستي ؟چرا تنها ايستاده بودي ؟چرا گريه نميكردي ؟چرا كسي رو تحويل نميگرفتي ؟من ميگم برات..چون اگه ميرفتي پيش بقيه ميگفتن چرا لاغر شدي ؟تو هم مجبور بودي بگي رژيمي نمتونستي بگي بيلياقتي كردم حالا به نون شب هم محتاجم .اگه گريه هم ميكردي ميگفتن نگاه كن اينقدر غصه داره كه به بهانهءاينجا داره خودشو خالي ميكنه ..من ميشناسمت كه چقدر مغروري اما بايد بشكنيش كلفت خانوم .ميفهمي كلفت كلفت كلفت كلفت تكرار كن افرين ...با شما هام ديوثا شما نظر ندين فقط بخونين ..چرا دكتر محمدي اومد سراغت تحويل نگرفتي تو كه ميدوني همين الان هم كه اشاره كني ميخواد باهات زندگي كنه /من ميدونم من هم اگه بودم نميرفتم اون موقع كه بايد ميرفتي نرفتي حالا كه ديگه هيچ ..اخه اين دكي ما يه روزايي كشته مردش بود من كه ميگم بيلياقته..آيخدا نميرم و افتادن اين اشغال و ببينم ..راستي شنيدم داشتي با سالار راجع به خريد مبل حرف ميزدي ..بگم چه مبلي ؟اخ اخ مبل 7000000ميليوني لعبت خانوم رسيده به خريد مبل 100000توماني اونم از چه نوع ؟دست دوممممممممممممممممممممم واي من هم بودم ارتباطمو با فاميل قطع ميكردم اشغال بدو بازم دنبال اون كه فقط كافيه پيداش كنم ...بيچاره چطور بگم كه همه نگرانت هستن تو كه از دهن هم نميافتي بازم كار خودتو ميكني بخدا حيفي ...من دانيال نيستم نري به پدر بگي دانيال اينا رو گفته من ميگم ولي فكر نكن نظرم راجع به اشغال بودنت وبيلياقتيت عوض شده اينجا هم نميام ديگه خيالت راحت همين كافيه واسه معرفي توي ديونه ..