میتوان با تو به مرز سیاهی تاخت

میتوان با تو به آغاز ما هجرت کرد

میتوان با تو سر سفره سادگی نشست

میتوان با تو از چشمه ابدیت نوشید

میتوان با تو پی در پی تازه شد

تو آغاز فصل رویشی

تو معنای ساده ارامشی

تو حدود نامحدود عشقی

تو حدیث پاکی ونجابتی

میتوان از شب چشمان تو هزاران ستاره نورانی دست چین کرد

میتوان از تو صدها قصیده سرود

میتوان در طلوع تبسم تو خورشید تابناک را نظاره نشست

من به حضور عطر آگین  عشق تو محتاجم

من به ترنم نام تو در تمام لحظه های اسمانی محتاجم

من به تو محتاجم

سلام سلام ببخشید واقعا ببخشید  خیلی دیر شد اما اگه بدونید من الان چقدر سرم شلوغ پلوغه دلتون برام میسوزه....از طرفی دنبال خونه میگردیم تا جابجا بشیم...از طرفی  وسایلمونو داریم جمع میکنیم..تو این هیرو ویر اولین تولد گل باغ زندگیمون  برادرزاده عزیزو نازم (مهرسا)هم هست هیچی دیگه تداراک اونم اضافه کنید.....خودتون حق بدید ....واسه همین هم دیر شد هم کمتر تونستم ومیتونم به شما دوستان گلم سر بزنم ببخشید فعلا تحملم کنید وفراموشم نکنید هوای منو داشته باشیدا!!!وای اگه بهم سر نزنید ..برگردم میکشتونم هم خودمو هم خودتونو(دندون).البته دیر اپ کردن من علت دیگه ای هم داشت اونم حامد خان بود  که گفته بود میخواد روی اپها نظر بده هواسم باشه منم از بس از این موجود میترسم(زبون درازی)گفتم بزار یه اپ توپ وحسابی کنم اما خب وقتشو که نداشتم هیچی دیگه همینطوری میموند

اگر میخوای کم بشه رنج ودردم....قصه نخور میرم وبر میگردم........فدای همه شما خوبها ومهربونهای عزیزم