بابا هاني من كشته اين ديكتت شدم تو اصلا خودشو ناراحت نكن..ديكته تو كه ايرادي نداره!اين معلم تو يا كوره يا بيسواد ..كه در هر دو صورتم مشكل خودشه پس خوش باش وبي خيال ....در مورده مورده دوم هم كه ميدوني اخه من هنوز دارم درس ميخونم نميشه اخهاما حالا شوما خواستي بيا تا ببينيم چي ميشه ...ميگم نصفه شب بياين تا اين حامدو مهشيد خبردار نشن بكشوننت من بيچاره بشمها...البته من اصلا قصدي ندارمها...اصلا الان فكرشم نميكنم..خواستي بيا نخواستي نيا...اصلا برام فرقي نميكنه......
حالا كي مياين؟نكنه نياين؟ادرس بدم؟دير ميشه ها!!يه وقت پشيمون نشيها!!!!!!!111
سلام دوست من انديشه هات و اعتقادات كاملا درست و انساني است پايدار باشي و سرزنده و دست از مطالعه بر ندار!
اگه تونستي به وبلاگ منم يه سري بزن برام جالبه بدونم نظرت چيه؟
وااااااااااااااي شما هنوز تو فكر سرخپوست ها هستين؟ برم به كيميا بگم تا حال گلي رو بگير كه تو رو هم از راه بدر كرد راستي ما كه رقص بلد نيستيم اگر هم روزي اشتباهي قرار شد كه برقصيم هيچ وقت رقص سرخپوستي نمي رقصيم بلكه رقص ايروني از نوع لاتي هاش كه اصيل تر نوع رقص مون
ثانيههاى خالى، دقيقههاى ولگرد
بىتو و خاطراتت، غمُ تداعى مىكرد
ردِّ نگاهِ خستهم، هنوز رو جادهها هست
پنجرههاى عشقُ، تقدير به روى ما بست
فرصت بده عزيزم، به اين دلِ پشيمون
قصرى از عشق بسازم، براى هر دوتامون
من باشمُ تو باشى، دو همزبونِ عاشق
براى هم بمونيم، دو مهربونِ عاشق
منو ببخش وفادار، براى آخرينبار
ثانيههاى بىتو، هرگز نمىشه تكرار
من بىتو مرده هستم، اى نازنينم اىيار
كاشكى بشه دوباره، زنده بشم به ديدار