• وبلاگ : سرزمين عجايب
  • يادداشت : داستان دخترك
  • نظرات : 20 خصوصي ، 73 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    ني ني بهم گفطه بودي كه اض اون جمله چشمكي حا واسط بگم . ولي اي كاش مي تونستم بحت بگم دوصت دارم . مي دوني چرا اخح هامد كه بي خيالش . اين محشيدي كله من را مي كنح . وگرنه من اينقدر دوص دارم بحت بگم دوصت دارم .محشيدي بح من گفته اگه به ني ني بگي دوصت دارم منم با كمربند مي افتم به جونت . ني ني بح حمين خاطره كه علارقم اينكه من دوصت دارم بحت نمي گم دوصت دارم . ولي با اين هال دوصت دارم كه بدوني كه دوصت دارم .اسلا من بدبخت كه حميشه و حر شب بايد از دصت اين هامد و محشيد كتك بخورم پس رك و راص مي گم دوصت دارم . دوصت دارم . دوصت دارم . هالا حم مي رم به اين صودابه مي گم بياد خواصتگاريت . به ننه ات بگو جواب رد نده حا . چايي را بريض كه ما اومديم . من رفتم صراغ صودي كه با حم بياييم خواصتگاري .