• وبلاگ : سرزمين عجايب
  • يادداشت : عشقست حسين
  • نظرات : 35 خصوصي ، 134 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + هرمز 
    اشبب وقتي كارم تموم شد طبق معمول رفتم رستوران اداره كه قهوه بخورم همكارم كه از من جلوتر رفته بود 4 تا ابجو سرد و تگري رو ميز گذاشته بود ..من رفتم و واسه خودم قهوه اوردم و ديدم داره چپ چپ نگام ميكنه ...بهش گفتم نخور سوسك ميشي .... محرمه ...گناه داره و ...خلاصه به اين هلندي بنده خدا و بدون اعتقاد يك ساعت تو ضيح دادم كه محرم چيه ......ميدوني چي گفت ؟......گفت كه اولين باره كه اينا رو ميشنوه ....ميگفت اسلام ميدونم كه يه دين سختيه اما اينكه اينهمه درد سر داره نميدونستم ......مگه ابجو خوردن چه ربطي به رهبر ديني شما داره و خلاصه يه چيزها و مثلهائ كه ......واقعا توش ميموندم كه جوابشو بدم ...وقتي يه نفر ميگه گناه يعني خلاف و اگه كسي خلاف كنه بايد محاكمه بشه و دادگاه در موردش همينجا تصميم بگيره چه لزومي داره كه بايد صبر كنيم تا اخرتي كه معلوم نيست باشه يا نباشه كه اون شخص محاكمه بشه ....و خلاصه از اون صحبتها كي اگه تو ايران بود ميشد سلمان رشدي هرچند كه واسه سلمان رشدي بد نشده چون هم دارن خوب ازش مراقبت ميكنند و هم كاملا مشهور شده ..ولي اينجا از اين خبرا نيست ......حالا كي راست ميگه خدا ميدونه .....قراره روز عاشورا بيارمش خونه تا مراسم عذاداريو از تلوزيون ببينه ....من خيلي حرف زدم ...فداي همه