• وبلاگ : سرزمين عجايب
  • يادداشت : عشقست حسين
  • نظرات : 35 خصوصي ، 134 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    از شير كار آزموده نبردها، بر سپاهيان اموى، عذاب فرو ريخت، جز هجوم شيرى خشمگين و غرّان كه خواسته‏اش را نيك آشكار كرده بود، چيزى آنان را هراسان نكرد. ترس از مرگ، چهره‏هاى آنان را اندوهگين كرده بود. اما عباس در آن ميانه خندان بود.

    ميمنه و ميسره سپاه را درهم مى‏ريخت، آنان را درهم مى‏كوفت و سرهايشان را درو مى‏كرد. دلاورى به او حمله نمى‏كرد مگر آنكه مى‏گريخت و سرش، پيشاپيش او حركت مى‏كرد. اسبان را چنان با نيزه‏اش رنگ‏آميزى كرد كه سياه و سپيدشان يكسان شدند. برشكارش خشمناكانه هجوم نمى‏آورد مگر آنكه بلاى محتوم را بر او سرازير مى‏كرد. پيشروى او رنگى از درنگ و هراس داشت، گويى براى تسليم پيش مى‏رود. قهرمانى كه شجاعت را از پدرش به ارث برد و بدان، دماغ پر باد گمراه زادگان را به خاك ماليد».